چرا اغلب زنان پس از ازدواج دچار افسردگي ميشوند؟
نوشته شده توسط : مرتضی

چرا اغلب زنان پس از ازدواج دچار افسردگي ميشوند؟

زن و مرد به واسطه نيازهاي مختلف جسمي و عاطفي به هم دل مي بندند و باهم زندگي مشترك را آغاز مي كنند به اميد اينكه هميشه بتوانند ازعشق ومحبت يكديگر سيراب شوند و فارغ از رنج تنهايي مأمن وپناهي براي ابراز عشق و بيان هم دلي بيابند، ودر نهايت از كنارهم بودن به آرامش و لذت برسند.

از آنجا كه مردان به دلايل مختلفي همچون ساختار مغزي و جسمي ونوع فعاليتهايي كه بر عهده نسل مرد قرار داده شده و شرايط اجتماعي وفرهنگي ، پس از سيراب شدن از نيازهاي مختلف عاطفي و غريزيبه ديگر فعاليتهاي روزمره خود مشغول مي شوند و رابطه احساسي وعاطفيشان كم رنگ مي گردد،


و به سراغ وظيفه اصلي كه همانا كار و موقعيت هاي اجتماعي مي روند و تادوره بعدي نياز خود،همسر يا زن مورد علاقه خويش را به فراموشي ميسپارند،و توقع دارند فرياد شكوه و شكايت زنان بلند نشودچراكه، اين كاركرد براي روحيات و تمايلات مردانه بسيار طبيعي وعادي است.


اما اگر يك مرد بخواهد به شكلي زندگي كند كه، در كنارخواسته ها و تمايلات خود،خواسته و نياز زن مورد علاقه خود را در نظربگيرد لازم است،يك سري مهارتها و تواناييهايي را كسب كند و بهموضوعاتي توجه نمايد كه نتيجه اين توجهات جلب رضايت زنان بااحساس،معقول ووظيفه شناس است.


گاه مردان ادعا مي كنند كه پس از يك روز كاري، و پس ازرنجها و سختي هايي كه در طول روز متحمل شدند، حق دارند، پس ازوارد شدن به خانه،وقتي را به خود اختصاص دهند و در اين زمان به تفريحو استراحت شخصي مشغول شوندو زن مورد علاقه آنها اجازه ندارد از اوبخواهد ساعت هاي حضور در خانه را با هم تقسيم كنند،چرا كه مردانخود وظيفه خويش را به خوبي مي دانند و در زمان مقتضي همه عشق و محبتخود را به يكباره نثار او مي كنند.


بيشتر مردان هم عقيده دارند كه بعد از چند بار مقاومت مي توانندهمه احساسات زنانه را تغيير دهند و برنامه اي پيش روي اوبگذارند تا همه عشق و نياز خود را در يك موقع مقرر از مرد دريافتكند.

اين طرز برخورد و خلقيات بيشتر از سوي مرداني است كه جنس زن را بهخوبي نشناخته اند و تصور مي كنند،همه احساسات و عواطف زنانه، با يكهمبستري و يك هم آغوشي برآورده شده و زنان تا نوبت بعدي هم آغوشي،هيچ نياز عاطفي ديگري ندارند.

اما بر عكس براي زنان اين نوع هم آغوشي، تبادل عشق و احساسات نيستبلكه بسياري از زنان اين نوع همبستري بي مقدمه را، يك نوع تجاوز محسوبمي كنند چرا كه براي زنان عشق و محبتي معنا دار است كه هميشهجاري و پيوسته باشد و تنها رنگ و بوي جنسي نداشته باشد.

مرداني كه اهل تلاش و كوشش هستند خود را غرق كار و فعاليت مي كنند ،اين فعاليت به قدري آنها را سرگرم ميكند كه كمتر فرصت مي كنند بهزندگي مشترك بينيشند و نيازهاي عاطفي و روحي همسر خود را مد نظرقرار دهند.دسته ديگري از مردان كه فرصت فراغت بيشتري دارند بعداز تشكيل زندگي مشترك گاه و بيگاه ياد دوران مجردي رازنده كرده و اين اوقات را با دوستان سپري مي كنند يا به رفتار وكارهايي مراجعه ميكنند كه اين نوع رفتار براي آنها در زمان تجرد آرامشبدنبال داشته است.

اما مشكل اصلي از آنجا آغاز ميشود كه گاه اين سر گرمي ها ياكار و فعاليت، مردان را كاملا به خود مشغول مي سازد.مردان هم تصور ميكنند همين كه گاه و بيگاه در كنار همسر خود قرار ميگيرند تا نياز غريزي خود را رفع كنندبراي زن هم همين توجه وحمايت كافي است.


مردان اغلب با دوستان خود هم دردو دل كرده و زنان را موجودات زيادهخواه ، پر توقع و كنترل گر معرفي مي كنند و يكديگر راتشويق مي كنند كه نبايد اسير اين زياده خواهي هاي زنان شد. وبهتر استاز آنها فاصله گرفت تا از اين راه به كنترل در آيند! البتهفرهنگ غلط اجتماعي هم به اين امر دامن مي زند و مردان تصور ميكنند اگر به نيازهاي زن توجه كنند، زنان بر آنها چيرهخواهند شد.


اما همين كه زنان وارد زندگي مشترك مي شوند بر آورده شدن نيازهايعاطفي و غريزي در آنها باعث مي شود تا به زندگي و مردي كه هستيخود را به پاي او ريخته اند عشق بورزند.هر چه زمان ميگذرد زن به همسر خود بيشتر وابسته مي شود و دوست دارد براي تداوماين عشق و محبت از مرد مورد علاقه خود تضمين دريافت كند. مردان بابرآورده شدن نيازهاي مختلف فرصت مي يابند تا به وظايف اصلي خود مانندكار و فعاليتهاي اجتماعي فكر كنند كه افراط و زياده روي در كار موجبجدا شدن فكر و انديشه آنان و بدنبال آن دور شدن فيزيكي از همسر خويشمي شود.


اما در زنان، برآورده شدن نيازهاي مختلف، همسو با احساسات و ساختارفكري آنها مي باشد و آنان با سيراب شدن از عشق و محبت بيشتر به همسر وزندگي خود دلبسته مي شوند. شكاف بين زن و مرد در خانواده هايي كهروابط اصولي و منطقي بين زن و مرد حاكم نباشد در زمان بچه دارشدن، به اوج خود مي رسد. و هرچه تعداد فرزندان بيشتر باشد اينشكاف عميق تر مي گردد.

زنان با كمال ناباوري شاهد تلخ ترين تجربه خود مي شوند .و همين تشويشو اضطراب ناشي از دور شدن مرد باعث رفتارهايي از آنان مي شود كه مردانتصور ميكنند زنان موجودات پر توقع و زياده خواه هستند.


زنان تصور مي كنند كه مردان با پرداختن به كار و فعاليت هايمختلف از انها دور مي شوند و مردان هم تصور مي كنند همين كه در حد رفعنياز خود به زن نزديك مي شوند كانون عشق و احساس او را سيراب ميسازند.زنان براي كانون توجه شدن تلاش مي كنند.گاه رفتار آنهاپر خاشگر مي شود و گاه همچون مادر‏, همسر خود رامورد توجه قرار ميدهند.آنها همه راهها را امتحان مي كنند تا همسرشانآنگونه كه آنان دوست دارند رفتار كند.

اما هنگامي كه از تلاش خود نتيجه اي دريافت نكردند مأيوس ونااميد مي شوند.دسته اي از اين زنان در سايه اين نااميدي و و احساس ناامني، خود را به فعاليت هاي مختلف سرگرم مي كنند و دسته ايديگر دچار روان پريشي و افسردگي مي شوند. درچنين زماني اغلب مردان همسر خود را زني مي يابند كه از همه جنبههاي زندگي دل زده شده و نه تنها كوچكترين تلاشي براي بهبودزندگي ندارد بلكه اين افسردگي همچون بختك برزندگي آنها سايه افكنده است.


اين وضعيت براي مردان توجيهي است تا بيشتر به كار و فعاليتبپردازنديا از راههاي گوناگون خود را سرگرمكنند.در اين مقطع مرداني كه با غير از همسر خود رابطه برقرار مي كننداز چنين زنان بيگانه بسيار راضي و خوشنود مي شوند چوناين زنان بطور مقطعي از آنان انتظار دارند و هم اينكه چنين زنانيبيشتر به خاطر نياز مادي خود با ديگران رابطه برقرار مي كنند.واين زباني است كه براي چنين مرداني، قابل فهم تر از احساس زنانهاست.

بعضي مردان متمول هنگامي كه از همسر خود فاصله مي گيرند سعيمي كنند، فاصله ميان خود و همسرشان را با پول و امكانات ماديفراوان پر كنند .اگر چه بسياري از اين زنان به شدت بهسمت مدگرايي و خريد هاي گوناگون رو مي آورند، اما بههر حال همين زنان هم در وجود خود، خلاء عاطفي و رواني را حس ميكنند.


به همين خاطر اين افراد به دليل عقده هاي رواني كه در درون خود ميريزند كاملا نا آرام و شكننده هستند.دسته اي از زنان هم به هنگامسرخوردگي از همسر خود به شدت به مسائل مذهبي , عبادت و راز ونياز رو مي آورند و از اين راه آرامش را به خود تلقين مي كنند.ازآنجايي كه اغلب دينكاران ناليدن‏, گريه و اشك وآه را ترويج ميكنند براي چنين افرادي مذهب و مراسم مذهبي پايگاهي استتا بار عقده هاي دروني خود را سبك كنند.


اغلب زنان توقعات سخت و غير معقولي ندارند بلكه مردان به واسطه تفاوتهاي مغزي و فرهنگي نمي توانند اين نيازها را در راس برنامه خودقرار دهند يا نگرانند اگر به خواسته هاي عاطفي زنان توجهنشان دهند، آنها پر توقع بار بيايند، يا از ارزش مردانگيآنها كاسته شود.

اما اين نوع مردان بايد توجه داشته باشند كه مهر ومحبت و مورد توجهبودن، حق طبيعي يك زن است،و محروم كردن او از اين حق طبيعي موجب عصيانو سركشي او يا موجب افسردگي يا بيماريش مي شود.


بسياري از زنان چون از اين حق طبيعي محروم مي شوند سعي مي كننداختيار همه زندگي را دردست بگيرند تا از اين راه كمبودهايخود را جبران كنند.در صورتي كه مردان ماهر و با درايت باشند از راهمحبت به موقع، حتي زنان سلطه جو را هم به زنان مسئوليت پذيرتبديل مي كنند.

اينكه پيوسته توصيه مي شود مردان نبايد خود را اسير خواسته هايزنانه كنند،اين نيست كه مردان بايد زنان را از حق مسلمشان محروم كنندبلكه به اين معني است كه هر انسان عاقلي موظف است در زندگي خودجانب اعتدال را رعايت كند و چنان خود را فرمانبر همسر (يا فردديگر)قرار ندهد كه لجام زندگي او از هم گسسته شود و ازنظر اجتماعي ارزش خود را از دست بدهد.

مسلم است اگر زني مايل است در زندگي بيش از حد معقول ومعمول هزينه كند،يا توقعات او به شكلي است كه نظام خانواده را به كليويران مي سازد بايد در مقابل خواسته هاي چنين افرادي مقابله كردو هرگز ارزش هاي اخلاقي و تفكر خردگرايانه را نبايد فدايهيچ فردي نمود.

نظام رابطه يك زن و مرد هم مانند يك سيستم شراكت مالي است كه هر دوطرفمقابل سرمايه و تجربه خويش را وارد كاري مشترك كرده اند، تا در مقابلاين تعامل نتيجه يا سودي را دريافت كنند،حال اگر شما

بخواهيد حقوق شريك مالي خود را ناديده بگيريد او عكس العمل نشانمي دهد و به هر ترتيب در مقابل تماميت خواهي و بي توجهي شما واكنشنشان مي دهد و در نهايت اگر به اين نتيجه رسيد كه شما حق و حقوقاو را رعايت نمي كنيد تصميم به جدائي از شما را مي گيرد.

برعكس شما هم نمي توانيد حق و حقوق خود را به شريك مالي خود ببخشيد ياسياست هاي مالي غلط او را به نحوي اجرا كنيد كه سرانجام اين شركت منجربه ورشكستگي شود.


نظام خانواده و رابطه زن و مرد هم به همين شكل است و زن و مرد از راهادامه اين ارتباط تصميم دارند تا نيازهاي عاطفي،رواني و جنسي خويش رابرآورده كنند و اگر قرار باشد طرف مقابل حق و حقوق آنها را ناديده بگيرد،آنها از اين نوع رابطه يا زندگي سرخورده ميشوند.

راه كار
زنان فهيم و با درايت عنوان مي كنند كه ما مي دانيم كه كار و تلاش ورسيدن به موقعيت هاي برتر اجتماعي در رأس هدف ها و تمايلات مردان استو ما انتظار نداريم مردان اين هدف اصلي زندگي خود را فداي ماكنند اما ما دوست داريم اين كار و فعاليت اجتماعي به نحوي برنامه ريزيشود كه مردان فرصت داشته باشند


بخشي از زندگي شبانه روزي خود را معطوف ما كنند.ما اگراحساس كنيم مرد موردعلاقمان در كنار كار و فعاليت خود به ياد ماست واين توجه را حتي با يك تلفن زدن نشان مي دهد،براي ما كافي است تا ازاو انرژي كافي دريافت كنيم،وحس كنيم كه عشق و محبت او نسبت به مامستتر و مداوم است.

از سوي ديگر ما نياز داريم تا مرد مورد علاقمان پس از فراغتاز كار و فعاليت اجتماعي پس از اينكه در كنارمان قرار گرفتساعتي را بطور واقعي به ما اختصاص دهد.نه اينكه تلويزيون تماش كند ويا روزنامه و كتاب بخواند و وانمود نمايد كه مشغول شنيدن حرف هاي مااست.

او اگر بخواهد در اين ساعت كه در كنار ماست به كارهاي روزانه خودبينيشد، ما زود متوجه مي شويم و احساس مي كنيم كار روزانه خود را برما ترجيح مي دهد.ما دوست داريم مردان اين بيعت و اين قراداد با همبودن را بطور دائم تمديد كنند و عشق و محبت خود را بر زبان جاريكنند.

براي ما كلمه "عزيزم دوستت دارم" مانند اكسيژن هوا ضروري و حيات بخشاست .ما از دنياي مرموز و اسرار آميز مردان بيزاريم،ما دوست داريممردان ما را به خلوت فكري خود راه دهند و افكار،رؤياها و آرزوهاي خودرا شفاف و بي پرده براي ما بازگو كنند.


ما نمي خواهيم آنها همه وقت خود را به ما اختصاص دهند اما از سويديگر انتظار داريم كار و فعاليت و دل مشغولي آنها آنقدر به درازانكشد كه ما را به كلي فراموش كنند تا جايي كه وقتي با ما هستند هم، بهامور ديگر خود فكر كنند.

ما دوست داريم وقتي خود را در اختيار مرد مورد علاقه خود قرار دهيمكه، از او، عشق و محبت مستمر و مداوم دريافت كرده باشيم،او به ما بهابدهد، برايمان ارزش قائل باشد و به ما بفهماند كه، تنها براي رفع نيازجنسي خود در كنار ما قرار نمي گيرد و اين كار او در تداوم عشق ومحبتي است كه به ما دارد،

بنابراين ما از او امنيت،صميميت و وفاداري دريافت مي كنيم و از اينراه به اوج لذت مي رسيم.اما زماني كه احساس مي كنيم او تنها موقع نيازجنسي خود،مي خواهد به ما نزديك شود،

او را يك بيگانه به تصوير در مي آوريم كه تنها قصد سوء استفادهاز ما را دارد، در حالي كه هيچ ارزشي براي ما قائل نيست، پسطبيعي است كه او عشق و محبت خود را در راه ديگري به مصرف ميرساند،در اين موقع حس بدي در ما بيدار مي شود، احساس نا امني، وحسي كهما را وا مي دارد او را مورد باز خواست قرار دهيم.

ما زنان مانند شما مردان كه در كار خود جدي و داراي برنامه ريزي هستيددر كار عشقبازي خود چندان جدي و خشك و با برنامه نيستيم،ما اهلناز كردنيم و شما بايد ناز ما را بخريد. اين نيست كه وقتي به عشق ورزيو ابراز احساسات نياز داريم، به طور سيستماتيك از شما بخواهيم به مامحبت كنيد.

هنگامي كه لب به گله و شكايت باز مي كنيم،دنيا بر روي سرشما مردان خراب نشود كه دنبال راه چاره باشيد و مدام در گوشما زمزمه مي كنيد كه راهكار چنين و چنان است،كافي است در آنلحظه، ما را بغل كنيد دستي بر سر و صورتمان بكشيد و با ما اظهار عشق وعلاقه كنيد تا همه اين گله و شكايت ها به عشق و دل دادگيمبدل شود.

در حقيقت گاهي يك راه جلب توجه ما غُر زدن است،ما غر مي زنيم تاشما ما را نوازش كنيد، ناز ما را بكشيد و ما را مورد توجه خود قراردهيد.


ما كار سختي از شما نمي خواهم كه از مطرح كردن خواسته هايمان دلخورشديد،ما قصد كنترل دائمي شما را نداريم،ما پر توقع و زياده خواهنيستم،شما مردان تصور نكنيد اگر به ما عشق و محبت ورزيديد مالجام گسيخته و غير قابل كنترل مي شويم .


بر عكس عشق و محبت ما را رامتر وآرامتر مي كند سطح توقعات ما راپايين مي آورد، و خيالمان از جانب شما راحت مي شود، كه عشقي كهحق ما بود به ديگري نثار نمي كنيد.شايد هم از اينكه نياز به عشقما مداوم است مضطرب شديد؟

در نگاه اول براي شما مردان كمي بعيد است كه بتوانيد يك باراضافي همچون يك عشق و محبت دائمي را با خود حمل كنيد اما همينكهاين عشق در وجود شما لانه كرد و آن را به صورت ملكه ذهني خود درآورديد،خيلي زود در مي يابيد كه همين عشق يك آرامش بدون وصف به شماهديه مي كند كه همين عشق مي تواند شما را در مقابل بسياري از آسيب هابيمه كند.

آنچه ما را خشنود و سرزنده نگه مي دارد عبارت است از اينكهما از جانب شما مردان احساس تعهد و وفاداري و پايبنديكنيم،گاهي از ما تمجيد،تعريف و تحسين كنيد و از به زبان آوردنجمله"عزيزم دوستت دارم" كوتاهي نكنيد، ما را به خلوتگاه ذهن خودراه دهيد و از آنچه در ذهن مي گذرانيد ما را مطلعكنيد،هرگز آدم مرموز و اسرار آميز به نظر نياييد،

با ما مكالمه و ارتباط داشته باشيد و به حرف هايمان خوب گوش فرادهيدهنگامي كه با ما رابطه برقرار مي كنيد ما احساس امنيت وآسودگي خاطر مي كنيم.

براي ما در زندگي اهميت قائل باشيد و براي اجراي برنامه هايزندگي نظر ما را هم جويا شويد،در زندگي گفتار و رفتاريداشته باشيد كه ما به ثبات قدم شما و قابل اعتماد بودنتان تكيهكنيم.در طول شبانه روز، فارغ از هر فكر متفرقه،

انگيزه
ذهن ما انباشته از باور است.بسياري از اين باورها نسل در نسل به مامنتقل شده و ما تصور مي كنيم اين باورها توسط ديگران بازبيني واصلاح شده ويا از ناحيه مقدس به ما منتقل گرديده است،


پس ما بدون آنكه آنها را نقد و برسي كنيم،براي تصميم گيريدر زندگي خود به طور ناخودآگاه از اين باورها كمك ميگيريم.ابزار باز بيني باورها خرد است،

خرد زماني مي تواند وظيفه خود را انجام دهد كه ما از راه مطالعه،تحقيق و استدلال آن را پرورش داده باشيم.انبوه باورهاي فسيل شدهدر ذهن، به ما اجازه نمي دهد از خرد خود پيروي كنيم مگرآنكه آن را بيدار نگه داريم

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب زنا شویی , ,
:: برچسب‌ها: چرا اغلب زنان پس از ازدواج دچار افسردگي ميشوند؟, ,
:: بازدید از این مطلب : 870
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 8 تير 1394 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 188 صفحه بعد